علیرضا حیدری( - 1354)
کشتی آزاد
برنده نشان برنز بازیهای المپیک 2004
برنده یک نشان طلا، سه نشان نقره و یک نشان برنز مسابقات جهانی 1997، 1998، 1999، 2002 و 2003
برنده سه نشان طلای بازیهای آسیایی 1998، 2002 و 2006
روز چهاردهم اسفند ماه سال 1354، علیرضا در یکی از خانههای خیابان شکوفه، در نزدیکی چهارصد دستگاه که از محلههای قهرمان خیز تهران است. پا به عرصه وجود گذاشت. در کودکی پدرش، حمشتالله حیدری، را که به درستی و صداقت از راه کسب و کار برای رفاه خانوادهاش میکوشید، از دست داد. حشمتالله و همسرش صاحب پنج فرزند بودند(چهار پسر و یک دختر) که بعد از فوت حشمتالله، اعضای خانوادگی تحت سرپرستی مادر قرار گرفتند. دو سه سالی از فوت پدر گذشته بود که این خانواده،خانه تقریبا بزرگ خود را در تهران فروختند و به کرج نقل مکان کردند و اینک 30 سال است که در این شهر سکونت دارند.
مخالفت خانواده
علیرضا حیدری، کشتیگیری که از نوجوانی، در سطوح ملی مطرح شد. ابتدای امر با مخالفت خانوادهاش برای ورزش کردن و کشتیگرفتن روبه رو گردید. او در این زمینه میگوید:«موقعی که کشتی را شروع کردم ، خانوادهام دوست نداشتند کشتی بگیرم؛ چون پدرم فوت شده بود و یک مقدار مشکلات مالی داشتیم. مادرم و بزرگترها دوست داشتند من به طور جدی به درس بچسبم، اما من همان موقع به اصطلاح کلاه خود را قاضی کردم و تصمیم گرفتم هم درس بخوانم و هم ورزش کنم.
برای اینکه با خانواده و به خصوص مادرم، در این تصمیم برخوردی نداشته باشم، ابتدا تمرینات کشتی را بدون اینکه کسی در منزل متوجه شود. انجام میدادم بدین ترتیب که با عمهام هماهنگ کردم منزل آنها چند کوچه پایینتر از منزل ما بود.موقعی که به تمرین کشتی میرفتم، ساکم را از آنجا برمیداشتم و پس از تمرین، دوباره آن را آنجا امانت میگذاشتم؛ منتهی همیشه سر دیر رسیدن به منزل مشکل داشتیم؛ تا اینکه در تیم ملی جوانان جای گرفتم و کم کم خانواده به کارم علاقهمند شدند و طوری شده بود که انها بیشتر از خود من دوست داشتند در تمرینها شرکت کنم و کشتی بگیرم.»
ورود به صحنه مسابقات
حیدری به عقب پرمیگردد و از زمانی که در مسابقهها شرکت کرده است، سخن میگوید:«من شرکت در مسابقه را،از رده سنی نونهالان، با وزن 32 کیلوگرم شروع کردم. در یکی از مسابقههای لیگ، اول بار در وزن 47 کیلوگرم ظاهر شدم و از همان موقع باید از وزن بدنم میکاستم. دو هفته بعد از این مسابقهها، در دسته 52 کیلوگرم کشتی گرفتم. دو سه هفته بعد از آن 60 کیلو شده بودم و دو ماه بعد، در مسابقههای قهرمانی کشور در دسته 65 کیلوگرم شرکت کردم. بدین ترتیب، در حدود سه تا چهار ماه، پانزده کیلوگرم وزن بدنم بالا رفت. در اوایل، مثل بقیه کشتیگیران رده نوجوانان، دوست داشتم با وزنهای پایینتر از خودم کشتی بگیرم. بعد، کمکمک وقتی به ردههای جوانان و بزرگسالان آمدم و وقتی در این رده قرار گرفتم، دیگر از این مسائل خبری نبود و به کسانی برخورد میکردم که در کشتی ایران صاحب نام ونشان بوده و بعضی از آنها که به صورت الگو درآمده بودند، کسی به خود اجازه شرکت در دسته آنان را نمیداد، مثلا امیر خادم که زمانی در دسته خودش شاخص بود و کسی برای رقابت با او در این دسته شرکت نمیکرد. یا عباس جدیدی که بالاخره خودم یا برای رقابت با او پیش گذاردم. در این رده، براین اینکه بتوانم با حریفان دست و پنجه نرم کنم، نیاز به تمرین و یاد گرفتن داشتن، اما آمادگی بدنی، تنهاعامل موفقیت نمیتوانست باشد. زمانی که وزن بدنم 85 کیلوگرم بود، آمادگی خیلی خوبی داشتم و همیشه، یک وزن بالاتر از خودم را زمین میزدم. الان هم در لیگ که کشتی میگیرم، به وزن بالاتر میروم. از یک کشتیگیر بزرگ شنیدم که میگفت: یک کشتیگیر خوب، باید بتواند تا دو وزن بالاتر از وزن خودش را هم مغلوب نماید»
در باشگاه
باشگاه شهرری(مهرشهر کرج) اولین مکان ورزشی است که علیرضا حیدری در آن پرورش یافت. او وقتی در این باشگاه، که در فاصله نسبتا زیادی تا محا سکونتش قرار داشت. ثبت نام کرد. تنها 12 سال داشت. علیرضا زیر نظر آقای کرمانی تمرینهای مقدماتی را شروع کرد و به خاطر علاقهای که به این مربی داشت طی کردن مسافت طولانی از منزل تا باشگاه را به جان میخرید.
فنیترین کشتیگیر جهان
وی در خصوص رقابتهای جهانی می گوید:«خلاصه، از ماگمادوف 5 امتیاز گرفتم و یک نمره هم دادم و سوم شدم. هئیت فنی فیلا، پس از تماشای تلاش من و رد و بدل کردن فنون و با توجه به امتیازهای مثبتی که نزدیک 50 نمره در شش کشتی میشد، مرا به عنوان فنیترین کشتیگیر اعلام کرد.
اتفاقا موقع برگشتن به مسکو، لباس نداشتم. کمرم خیلی درد میکرد. صورتم زخم برداشته بود. حتی وقتی میخندیدم، از ترکهای صورتم خون جاری میشد. فکر میکردم در مراجعت به تهران، استقبال خوبی از ما میشود؟ ولی متاسفانه این طور نبود و برخورد خوبی نکردند. بعد از این مسابقهها، کم کار شدم. دلم میخواست اصلا کشتی نگیرم و به همین جهت، تا مسابقههای جهانی او کلاهما؛ اصلا تمرین نکردم و بدون تمرین به این مسابقهها رفتم دو باره همان حریف امریکایی که در کراسنوپارسگ به او باخته بودم. سر راهم قرار میگرفت و نتیجه را به او واگذار کردم. کشتیگیر روس این آمریکایی را برد و من هم به مسابقه ادامه ندادم.
حیدری در بازیهای آسیایی
حیدری از نخستین حضورش در بازیهای بانکوک 1998 ابتدا خاطرهای را تعریف میکند:«بازیهای آسیایی بانکوک در پیش بود و من بعد از مسابقههای جهانی، شروع به آماده ساختن بدنم کرده بودم. با دستگاههای ورزشی و بدنسازی کار میکردم. وزنه میزدم تا بیش از پیش از آماده شوم. قصدی برای شرکت در بازیهای آسیایی نداشتم. وزن بدنم به 96 کیلوگرم رسیده بود و اگر میخواستم در دسته 85 کیلوگرم روی صحنه بروم. باید یازده کیلوگرم از وزن بدنم میکاستم.
المپیک سیدنی و افکار فلسفی
علیرضا حیدری سهمیه شرکت در بازیهای المپیک را با تلاش فراوان به دست آورد و یکی از بختهای مسلم کسب نشان در این بازیها بود. آمادگی او، آن قدر از نظر کارشناسان مسجل بود که وقتی مهندس هاشمیطبا در سمت عضو آی. او.سی قرار شد فقط یک بار در توزیع نشانهای المپیک شرکت نماید و رشته ورزشی و دسته مربوط را به انتخاب خود او گذاردند. او با مشورت کارشناسان کشتی و وزنهبرداری، روی دسته حیدری انگشت گذارد و چون برنامه توزیع جوایز در بازیهای المپیک از قبل تدوین میشود، میبینم که او جوایز و نشانهای همان دسته را، البته بدون حضور حیدری بر سکوی افتخار، توزیع کرد! شاید این خاطره تلخ مهندس هاشمیطبا از بازیهای سیدنی، در مقابل خاطره خوش و فراموش نشدنیاش ازعضویت در ای. او. سی باشد.
حیدری از مسائل درونی خود که منجر به شکست او در این بازیها شد. سخن میگوید(این مصاحبه با حیدری قبل از برگزاری بازیهای آتن 2004 به عمل آمده است)
«من تنها یک بار در بازیهای المپیک شرکت کردم. که آن هم در سیدنی است. هنگام بازیها دچار یک سری افکار شده بودم که اسم آن را افکار فسلفی میگذارم. با خود میگفتم اصلا این کارها برای چیست؟ این احساس، احساس پوچی نبود؛ زیرا کشتی و مسابقه برایم معیاری کاملا مادی داشت و اصلا نمیتوانستم به آن رنگ معنویت بدهم. یکباره، نزد من همه چیز اهمیت خود را از دست داده بود و اهمیتی نداشت. چه اتفاقی میافتد. همه چیز برایم مسخره شده بود. میپرسیدم این همه زحمات که میکشم، برای چیست؟ و باز از خودم سوال میکردم، آیا به دنیا داشتم تنها باشم. یک جایی پیدا کنم. در تنهایی این سوالات را تکرار کنم و برایشان پاسخی بیایم. این تفکرات و کلنجار رفتنها موقعیتها بدی برای من پیش آورده بود. در بین کاروان اعزامی هم کسی نبود درون مرا بیابد و بگوید، علی فقط هفت روز به این مسائل فکر نکن و بعد از آن هر چه خواستی فکر کن!
فکر میکنم حتی اگر کسی با من در این مقوله صحبت میکرد. باز به اتکای اینکه یاوری پیدا کردهام. میتوانستم موفقتر صحنه را ترک کنم و مثل مسابقهها ما قبل المپیک بر همه حریفانم غلبه کنم. در آن شرایط اصلا دوست نداشتم در دهکده بازیها باشم و تمایل به مراجعت به ایران داشتم. در زمان المپیک، اب و هوا در ایران پاییزی و در استرالیا بهاری بود؛ حتی هوای مطبوع بهاری و قرار داشتن در ساحل دریا و جاذبههای بازیها هم تاثیری در ترمیم روحیهام نداشت. پانزده روز قبل از بازیهای ، یک دررفتگی در آرنج دست داشتم که مرا میازرد و در کارم تاثیر منفی داشت. مسئله دیگر، فشار روی کارهای تاکتیکی بود که افزون بر حد متعارف بود و بدنم را در یک افت و خستگی قرار داده بود و طبیعی است که چنین بدنی، کشش و انگیزه نداشت و تهاجم را از صاحبش سلب میکند آن موقع نمیفهمیدم.
شرایطی پیش امده بود که بار تیم روی دوش من بود و امید اول تیم برای نشان گرفتن بودم. در پایان کشتی با حریف گرجی، وقتی با اقای فرهوش از تشک پایین آمدم تا از یکی از درهای سالن خارج شوم، اقایی که در صف میهمانان فیلا نشسته بود و من اولین بار بود که او را میدیدم، در گوشه سالن خود را به ما رساند و چیزی با تاسف به فرهوش گفت. بعدا فهمیدم همین اقای کدخدازاده بود که به فرهوش گفته بود، او روحا و جسما خسته است. کاش چند روز قبل از مسابقه او را که از دور مرا دریافته بود، به یاری میطلبیدم و با او به صحبت مینشستم.»
خود تلفنی
«به دهکده المپیک که برگشتم، با یک جفت دمپایی، گرمکن و تیشرت، به خیابان رفتم. بیهدف قدم میزدم. پای چشمم هم کبود شده بود . شبها خوابم نمیبرد. اصلا نمیدانستم چه کارهام. اولین بار بود که چنین حالت و حسی به من دست داده بود. با خود میگفتم برای المپیک بعد، شاید اصلا انتخاب نشوم و دیگر رنگ نشان را نبینم. تا قبل از بازیها، من روی ریل موفقیت افتاده بودم و اصولا فکر نمیکردم از مسیر خارج شوم. اما هنگام بازیها، احساس سنگینی میکردم. از یک طرف، میدیدم خودم نخواستهام برنده باشم و خوب کشتی نگرفتهام، از سوی دیگر، میدیدم علیرضا دبیر قهرمان شده است، دبیری که همیشه به من نگاه میکرد و من در ورود او به تیم دخیل بودم و همیشه دوست داشت به من برسد؛ اما در عین حال، از پیروزی او خوشحال بودم و حسودی هم به او نمیکردم و نمیکنم. چهار روز بعد از کشتی آخرم، باید به ایران برمیگشتم، در این مدت به خود تلقین میکردم که این چند روز را آرام باشم. وقتی به ایران برگشتم برخوردها عوض شده بود. کسانی که به خاطر نشان مرا دوست داشتند، برخوردشان خوب نبود.»
برنز المپیک، زیبنده حیدری
علیرضا حیدری در حالی که چشم به نشان طلای المپیک دوخته بود و در بازیهای اتن برای کسب ان تلاش خود را به کار برد، تنها موفق به کسب نشان برنز در دسته خود شد.
حیدری که درنخستین پیکار خود، در مقابل کورتانیدزه، مدعی عنوان قهرمانی این دسته و نیز قهرمان المپیک سیدنی 2000، قرار گرفت، در لحظات پایانی این نبرد، موفق شد امتیازات لازم(3- 2) را برای پیروزی در برابر این کهن قهرمان به دست آورد و او را که سدی محکم در مقابل حیدری و دیگران بود از میدان به در کند.
پیکارهای دیگر را حیدری در مقابل حریفی از برزیل با نتیجه 10 بر صفر و در برابر آقایف از آذربایجان با نتیجه 5 بر یک به نفع خود پایان داد و به پیروزی رسید.
حیدری در یک نبرد در مقابل ماگمد ابراهیم اف از ازبکستان، 6 بر 4 مغلوب شد و همین باخت موجب گردید از کسب نشان طلا محروم شود و برای ردهبندی در برابر کشتیگیر امریکایی، دانیل کورمایر، قرار گیرد. حیدری در این دیدار حساس، با جسارت هر چه تمام تر، حریف توانمند خود را 2 بر صفر شکست داد و به نشان برنز المپیک دست یافت.
توصیه
حیدری در پایان خاطرات خود،توصیهای برای خوانندگان هم سن و سال خود داشت، «توصیهام به جوانان علاقهمندی که این سطور را میخواند، این است که در هر رشتهای فعالیت میکنند، سعی در انجام بهتر این کار را داشته باشند و زیاد با جو موجود جامعه، که در هر دورهای چیز خاصی با اقبال عمومی را بگیرد و به این شاخه و آن شاخه پریدن را تجربه نکنند. من ضمن تحصیل، به ورزش و کشتی پرداختهام و فکر میکنم در آینده میتوانم مربی بهتری باشم تا عهده گرفتن کارهای اجرایی ورزش را، اگر در ورزش بمانم، به خاطر مادیات نیست؛ بلکه به خاطر عشق به ورزش و خدمت به جوانان مملکت است».
عناوین و افتخارات علیرضا حیدری
بازیهای المپیک
2000 سیدنی، استرالیا رتبه ششم
2004 آتن، یونان نشان برنز
مسابقات جهانی
1997 کراسنوبارسک، شوروی نشان برنز
1998 تهران نشان طلا(دسته 85 کیلوگرم)
1999 آنکارا، ترکیه نشان نقره
2001 صوفیه، بلغارستان موفقیتی کسب نکرد
2002 تهران نشان نقره
2003 نیویورک، آمریکا نشان نقره
بازیهای آسیایی
1998 بانکوک، تایلند نشان طلا(دسته 85 کیلوگرم)
2000 بوسان، کره نشان طلا(دسته 96 کیلوگرم)
2006 دوحه، قطر نشان طلا
جام جهانی
1996 تهران با تیم ایران مقام اول را کسب کرد
1999 اسپوکن، آمریکا نشان طلا
2000 فرفاکس، ایران نشان طلا
2001 یالتیمور، امریکا نشان طلا
مسابقات قهرمانی آسیا
1996 شیانوشین، چین نشان برنز(دسته 85 کیلوگرم)
1997 تهران نشان طلا(دسته 85 کیلوگرم)
1999تاشکند، ازبکستان نشان طلا
2000کاتماندو، مغولستان نشان طلا
2001 اولان باتور، مغولستان نشان طلا
2002 دهلینو، هندوستان نشان طلا
مسابقههای بینالمللی
1997 لودز، لهستان نشان طلا(جام لودز)
2001 لودز، لهستان موفقیتی کسب نکرد
2003 مادرید، اسپانیا نشان طلا( جام مادرید)
مسابقههای آسیا-اقیانوسیه
1996 هوشیمینه،ویتنام نشان طلا
1997 بانکوک، تایلند نشان نقره
جام تختی
1373 شیراز نشان نقره
1374 مشهد نشان طلا(دسته 82 کیلوگرم)
1375 ساری نشان طلا(دسته 97 کیلوگرم)
1377تنکابن نشان طلا(دسته 97 کیلوگرم)
1378قزوین نشان طلا(دسته 97 کیلوگرم)
1379 مشهد نشان طلا(دسته 97 کیلوگرم)
1380تهران نشان طلا(دسته 96 کیلوگرم)
1382 سنندج نشان طلا
دانشجویان جهان
1995 تهران نشان طلا
1998 آنکارا، ترکیه نشان طلا
ارتشهای جهان
1995 تهران نشان نقره
1997 ایتالیا نشان طلا